بادوم

بادوم

بادوم

بادوم

عید دیدنی

از مهمان یا بهتر است بگویم از تمام انسان ها متنفر است. شاید هم می ترسد! اگر نوازش ها و لبخند هایش نبود، مطمئن می شدم که از من هم متنفر است، ولی...

خانه ما فقط هر سال عید مهمان می آید که سال به سال تعدادشان کمتر می شود. او تا صدای زنگ در را می شنود، به گوشه ای از اتاقش پناه می برد تا من، در اتاقش را باز کنم و مژده بدهم که مهمان ها رفتند.

چقدر دلم می خواهد می توانستم روی قلب مهربان و تنهایش که پر از گرد و غبار شده بنویسم: لطفاً من را بشویید!