بادوم

بادوم

بادوم

بادوم

بدشانسی و سفر به چین(قسمت آخر)

پ.ن: اگر دلیل دو قسمتی شدن این پست را نمی دانید یه نگاه به نظرات پست قبل(به خصوص نظر جناب کلو) بندازید. ماجرا تهدید و این حرفاست. آره! 

 احساس تنهایی دیگر برایش آزاردهنده شده بود. در وبلاگش نوشت که تصمیم دارد با پسری دوست شود و آدرس ایمیلش را هم گذاشت. همان روز برایش 50 تا ایمیل رسید و او بدون اینکه متن ایمیل را بخواند با چهلمین نفر قرار ملاقات گذاشت.

سه ماه بعد وقتی دیگر حسابی به پسر علاقه مند شده بود،  اولین ایمیل او را خواند. پسر نوشته بود که بیماری ناعلاجی دارد و دلش می خواهد قبل از مرگش معنی واقعی عشق را بچشد. دختر شکه شد، او حتی برای جشن چهلمین سالگرد ازدواجشان هم برنامه ریزی کرده بود!   

*******

پ.ن: برای خواندن قسمت آخر سفر به چین روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه مطلب ...