وقتی توی این هوای تابستونی داری می لرزی.
وقتی به طاقباز خوابیدن عادت نداری ولی طاقباز روی تخت افتادی.
وقتی تیک تاک ساعتی که کند می گذره داره اعصابت رو خرد می کنه.
وقتی داری به چشم هات التماس می کنی که بخوابند.
وقتی...
وقتی توی سکوت شبانه از درد به خودت می پیچی.
یعنی اینکه زندگی با همه خوشی ها و سختی هاش هنوز هم ادامه داره!
پ.ن: اینکه خودم رو محدود کردم فقط به داستان نوشتن باعث شده کمتر بتونم دستی به سر و روی بادوم بیچارم بکشم! تصمیم گرفتم وبلاگم رو چند موضوعی کنم. فکر می کنید این کار منو فعالترم کنه؟!....شاید!
سلام/
پستهای جدید بلاگ اسکای رو میدیدم که چشمم به بادوم جان خورد.
باید زندگی با تمام سختیهاش.بدبختیهاش.بدشانسیهاش و بد بیاریهاش میگذره و گاهی خدا رو شکر میکنی که چقدر خوبه که زمان تند تند بگذره
سلام
اولین باره که نوشته هاتو می خونم ولی نمی دونم چی باید بگم
روم هم نمی شه بگم: چه وبلاگ خوبی دارید و ...
و همچنان میگزرد زندگی
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
امید دارم که موفق میشی .درد خوبی بود امان از دست تو زندگی ! به روزمبا ...!
ای ول
ای ول
داش بادوم رو ای ول
یادمه اون موقع ها که یوگا کار میکردم، یکی از مربیامون میگفت که هر وقت درد میکشید، خدا رو شکر کنید...که هنوز زنده اید !
این پست تو من رو یاد حرف اون مربیمون انداخت...
می گم که کلاس یوگا تون مربی نمی خواد؟! :دی
سلام
به روزم با حقوق زن.
زندگی زیباست (کوه.دریا.باران.خورشید) ولی مرگ از همشون قشنگتره.